زنان باید بدانند

زنان باید بدانند

زنان باید بدانند از ابتدای خلقت تا کنون هنجارهای اشتباه جامعه و عدم خوباوریشان، به عنوان موانعی در مسیر پیشرفتشان قرار داشته است.

رفتار جامعه با پسران و دختران از همان بدو تولد متفاوت است، چنانچه «گیمبور» : “پدران هوشمند” را برای پسران و “مادران زیبا” را برای دختران پیشنهاد کرد.

همان سال «جی سی پنی» ، تیشرتی را برای دختران نوجوان طراحی کرد که روی آن نوشته شده بود ” من برای انجام کارهای خانه خیلی زیبا هستم، پس برادرم این کار را برای من انجام می دهد.”

هنگامی که دختری برای رسیدن به مقام ریاست تلاش می کند اغلب به او برچسب ریاست طلبی می دهند اما چنین لقبی کمتر برای پسرها به کار برده می شود.

از سنین بسیار کم پسرها تشویق به مسئولیت پذیری و بیان عقاید خود می شوند، اما دختران اغلب اوقات به خاطر نقض قوانین دخترانه (هنجارهایی که جامعه برای دختران تصویب کرده مانند بلند صحبت نکردن، مخالفت نکردن، گوش به فرمان بودن) مورد سرزنش قرار می گیرند.

امروزه تصورات غلط درباره اشتغال زنان رواج کمتری دارد اما هنور هم وجود دارد.

تصویری که فرهنگ عامه از کار زنان ارائه می دهد این است که زنان شاغل نمی توانند به زندگی شخصی خود بپردازند و همواره در زندگی خانوادگی خود دچار مشکل هستند.

اگر زنی در حالیکه بچه دارد کار کند، همواره سرزنش می شود و او را گناهکار دانسته و مادری نالایق می نامند.

ما حتی این جمله را از زبان دیگر زنان  می شنویم که ” چطور این کار رو میکنه! چطور دلش میاد بچش رو تنها بزاره و بره سر کار، اون واقعا مادر بی مسولیت و بدیه” یا “خوب وقتی از صبح تا شب سر کار هست معلومه که به شوهرش نمیتونه برسه”

این تصور غلط و نه چندان جذاب تا حدی ناموفق باقی مانده است؛ زیرا اغلب زنان انتخابی به جز ماندن در محیط کار ندارند. امروزه بسیاری از زنان یا نان آور خانه هستند یا در کنار همسرشان برای رسیدگی به مخارج خانه مجبور به اشتغال در خارج از منزل هستند.

من همیشه زنان بیوۀ بچه دار را استخدام می‌کردم، چون که آن ها مجبور بودند کار کنند و هیچ مسخرگی در کارشان نبود؛ «کلنل ساندرز»

جدا از اینها این حق یک زن است که بتواند به دنبال خواسته ها و اهدافش باشد درست همانگونه که یک مرد می تواند و حق دارد.

تصور غالب مردان این است که می توانند زندگی شغلی موفق و زندگی شخصی رضایت بخشی داشته باشند. ولی تصور غالب زنان  برای هر دو هدف در بهترین حالت، دشوار و در بدترین حالت غیر ممکن است.

درواقع زنان در محاصره داستان ها و برچسب های نگران کننده ای هستند که امکان تعهد شغلی و خانوادگی را از آنها می گیرد.

اما خبر خوب این است که زنان نه تنها می توانند خانواده و شغل خود را حفظ کنند بلکه حتی می توانند به پیشرفت های شغلی نیز دست یابند، اگر مردان در قبال کودکان و امور خانه مسئولیت پذیری بیشتری از خود نشان دهند و مشارکت بیشتری داشته باشند.

با مشارکت مردان، زنان (چه همسر و چه مادر) کمتر احساس گناه و در ماندگی می کنند.

رسیدن به دنیایی که مردان نیز در کنار زنان در امور داخل خانه مشارکت داشته باشند به میزان زیادی به دست خود زنان مقدور خواهد بود.

زنان باید به عنوان نقش تربیتی خود این برابری و تعهد را میان دختران و پسران خود ایجاد کنند و به فرزندان پسر خود نیز بیاموزند که مشارکت در امور خانه جزو نقش های آنها نیز می باشد.

موضوع دیگری که وجود دارد ترسی است که درون زنان نهادینه شده است:

ترس ریشه بسیاری از محدودیت هایی است که زنان با آن روبه رو هستند. ترس از محبوب نبودن، ترس از دید گاههای منفی دیگران درباره خود، ترس از پا را از حدود خود فراتر گذاشتن، ترس از شکست و ترس از مورد قضاوت دیگران قرار گرفتن و از همه مهمتر ترس از خدای سه گانه ترس، که ترس از مادر/همسر/ دختر بد بودن است.

بدون ترس زنان می توانند به موفقیت های شغلی و رضایت درونی بیشتری برسند و آزادانه یکی از این اهداف یا هر دو را انتخاب کنند.

«شریل سندبرگ» درباره یکی از جلسات فیس بوک که با تیم مدیر گینتر برگزار شده بود اینگونه نوشته است:

“هنگامی که وارد سالن کنفرانس شدیم بعد  از احوال پرسی های متداول محل نشستن حضار را نشان دادم و از انها خواستم سرجایشان بنشینند. میهمانان ما که اغلب مردان بودند بشقاب های خود را برداشتند و پشت میز کنفرانس نشستند. تیم مدیر گیتنر که همگی زن بودند آخر از همه غذای خود را برداشتند و در گوشه ای از سالن نشستند. من به خانم ها اشاره کردم که سر میز بنشینند و طوری رفتار کردم که حس خوشایندی داشته باشند، ولی آنها بعد از کمی درنگ سرجای خود ماندند.

هر چهار زن در جلسه حقوقی داشتند ولی به خاطر محل نشستنشان بیشتر به تماشاچی شباهت داشتند تا شرکت کننده”

این رفتار نشان می دهد مرزهای درونی که درون زنان وجود دارد تا چه حد می تواند بر رفتار آنها اثرگدار باشد، اینکه علاوه بر موانع سازمانی، زنان با موانع درونی نیز دست و پنجه نرم میکنند.

همچنین مطالعات نشان داده اند که زنان، اغلب اوقات عملکرد خود را بسیار بدتر از آنچه است در نظر می گیرند درحالیکه مردان فکر می کنند عملکرد خیلی بهتری دارند.

اگر از مردی بخواهید خود را توصیف کند، او معمولاً خود را فردی لایق با مهارت ها و توانایی های ذاتی معرفی می کند، اما اگر از زنی چنین سؤالی را بپرسید عموماً موفقیت خود را به معیارهای خارجی تخصیص می دهد یا آنها را باور ندارد.

درواقع فکر می کند اگر دیگران او را موفق می دانند احتمالاً اشتباه می کنند و او تا این حد هم خوب و عالی نیست.

تمام زنان قوۀ درکی بسیار شکوفاتر از مردان دارند. زنان که همگی برای هزاران سال زیر سرکوب بودند، به نوعی این حس ششم و قوۀ تفکر و عشق را در خود پرورش دادند. و این چیزی است که ما به سختی می توانیم به عنوان بخشی از جامعۀ خود قبول کنیم؛ پائولو کوئیلو

 

اما چرا باید اینگونه باشد؟ چرا ما نباید موفقیت هایمان را حاصل مهارت ها  و توانایی هایمان بدانیم و چرا باید بخاطر ترس های درونیمان از پیشرفت و باب میلمان زیستن، دور بمانیم.

پاسخ اینها همه در خود باوریست اینگه خودمان را باور داشته باشیم، باور داشته باشیم که لایق بهترین ها هستیم و با تلاش و توانایی خودمان قادر هستیم به آنها دست یابیم.

من بسیار با درایت هستم، همانطور که هر زن دیگری همین گونه است؛والنتینا ترشکووا

 


برگرفته از کتاب تغییر مسیر؛ شریل سندبرگ؛ ترجمه سارا ارجمند و مصطفی طرسکی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *