درد جدایی

چطور بر درد جدایی غلبه کنیم؟

مرد یا زنی که دوستش دارید شما رو ترک کرده و شما به شدت درخود شکسته اید  و احساس می کنید درد جدایی شما را از پای در می آورد؟! کاری که باید انجام دهید چیست؟

اینکه بیرون بروید، نوشیدنی زیادی مصرف کنید و با فرد جدیدی آشنا شوید تا او را از یاد ببرید! درسته؟!

اما اینکار به کل اشتباه است؛ واقعیت این است که چنین رفتاری، نه تنها درد ناشی از این جدایی را التیام نخواهد بخشید بلکه حتی این درد را افزایش نیز خواهد داد.

اما در چنین شرایطی اغلب افراد برای بهبودی درد جدایی به این شیوه عمل می کنند.

فیلم ها نیز عموماً چنین پاسخی را برای  غلبه بر درماندگی ناشی از شکست به تماشا می گذارند، مثل فیلم «فراموش کردن سارا»؛ شخصیت فیلم به نام پیتر برای فراموش کردن جدایی نارحت کننده اش از سارا خودش را درگیر رابطه جنسی با افراد زیادی میکند.

و چنین عکس العملی اغلب به عنوان رویکردی که باید در مقابل درد جدایی به کار برده شود به تصویر کشیده شده است.

“تو از کسی که دوستش داشتی جدا شدی؟ باشه، عالیه. امشب برو بیرون و حسابی حال کن”

اما این رفتار کاملاً اشتباه است، می دانید چرا؟

وقتی در همان زمان تصمیم می گیرید بیرون بروید، در پارتی شرکت کنید و با فرد جدیدی دیدار داشته باشید و احتمالاً با او رابطه جنسی نیز برقرار کنید تا فرد سابق را فراموش کنید، شما در بیشتر مواقع آتش دوست داشتن وی و فکر کردن به او را در ذهنتان شعله ورتر می کنید.

انسان هایی که با آنها قرار می گذارید از نظر شما با فرد قبلی قابل مقایسه نیستند، چرا؟ چون شما هنوز او را در ذهن و قلب خود نگه داشته اید.

شما نمی توانید کسی که برای لحظه ای وارد زندگی شما شده است را با کسی که رابطه ای عالی و بی نظیر با او داشته اید مقایسه کنید.

به ندرت احتمال دارد که این آدم تصادفی (منظور این است که با او به طور تصادفی در یک مهمانی و یا بیرون آشنا شده اید و هنوز رابطه عمیقی با او ندارید) به سرعت شما را جذب خود کند و باعث شود از فکر نفر قبل بیرون بیایید و چه بسا چنین ارتباطی موجب افسردگی بیشتر شما خواهد شد.

پس چطور بتوانیم به سرعت درد ناشی از جدایی را التیام بخشیم؟

ابتدا این موضوع را بیشتر توضیح دهیم؛

تصور کنید شما در حال حاضر با فردی نیستید و جدایی و تمام شدن یک رابطه نیز وجود ندارد، شما شب ها بیرون می روید و در پارتی ها شرکت می کنید و به این شکل رفتار می کنید که ” اره من آزادم، مجردم و میتونم تا 4 صبح بیرون باشم و مست کنم” اما مطمئن باشید این حالت نیز شما را به سمت افسردگی می کشاند.

قانون من در مورد لذت بردن در زندگی اینه که شما باید اینها را در زمانی که بهترین حالت ذهنی را دارید انجام دهید نه در زمانی که در بدترین حالت خود هستید.

چرا که زمانی که شما در بدترین حالت روحی هستید تمامی اینها شما را به مارپیچ سقوط می کشد.

البته نمیخواهم برای شما تعیین تکلیف کنم یا شما را قضاوت کنم، شما به هر سو آن چه را قصدش را داشته باشید انجام می دهید.اما وقتی قصد دارید درگیر چنین چیزهایی شوید بهتر است زمانی که مثبت و در بهترین حالت خود هستید باشد و نه در بدترین حالتتان.این اولین نکته بود.

دوم اینکه بودن شما در مکان های خاص و در زمان های خاص (بعد از نیمه شب) شما را در موقعیتی با انسانهایی عموماً نادرست یا درگیر ناراحتی و شرایط نامساعد قرار می دهد .

شما انسان های مست را می بینید، انسان هایی را می بینید که ساعت خواب درستی نداشته اند و ندارند و این امر بر رفتار آنها تأثیر گذاشته شما  در معرض چیزهایی قرار می گیرید که دید شما را نسبت به انسان های اطرافتان بد کرده و در نتیجه باعث افسردگی شما خواهد شد.

در این مواقع وقتی شما به یاد مرد یا زنی که به تازگی از او جدا شده اید می افتید، احساس دلتنگی به شما دست می دهد و  حتی او را مثبت تر از آنچه که بوده به یاد می آورید.

و او را به شکلی شگفت انگیز مقدس و بی همتا در نظر می آورید : “او اینگونه نیست، بقیه مردها یا زن ها بد هستند، من نمی توانم فرد دیگری را دوست داشته باشم”

اما موضوع این است که شما مردم را در بدترین زمان و مکان ملاقات کرده اید و این دید منفی ناشی از همان است.

باید مراقب باشید!

به چیزهایی متکی باشید که سالم هستند. کارهایی را انجام دهید که در شما حس بهتری نسبت به خودتان و دنیای اطرافتان ایجاد می کنند، در طول روز بیرون بروید.

به کارهایی بپردازید که درک شما را از اینکه افراد خوب زیادی وجود دارند تقویت کند، انسان های عالی را ملاقات کنید. (افراد را در بهترین شرایط در بهترین محیط ببینید)

زمان خود را با دوستان مثبت و انسان های مهربانی که نگاه مثبتی به زندگی دارند سپری کنید .

احتمالاً در اطراف خود دوستی دارید که همیشه عکسها و شادی هایش را در مهمانی ها و موقعیت های هیجان انگیز مشاهده می کنید اما بعضی اوقات او همان فردی است که وقتی پارتی پایان یافته، تنها و افسرده است و صبح که از خواب بر می خیزد واقعیت زندگیش او را آزار می دهد.

یادتان باشد حتی اگر اکنون فرد مناسب خود را پیدا نکنید، در هر صورت دنیا جایی است که هر چیزی امکان پذیر است و آدم های خوب زیادی در دنیا وجود دارند.

این درسی است که باید زمانی که دوست دختر یا دوست پسرتان (شریک زندگی شما) رفته و به نظر می رسد زندگی بی معنی شده است به خاطر داشته باشید، به سمت چیزهایی که بیهوده و پوچ هستند نروید که شما را به پرتگاه افسردگی می کشانند، ذهنتان را به امکانات و موقعیت های شگفت انگیز پیش رویتان متمرکز کنید.

برگرفته از سمینارهای Matthew Hussey