چه زمان باید جدا شد

when to divorce

این سوال که چه زمان باید جدا شد یکی از بزرگترین سؤالات زوج های دچار مشکل است.

فرآیندی شیمیایی شما و شریک زندگیتان را در کنار یکدیگر قرار داده اما این عادت های شماست که این با هم بودن را تداوم می بخشد یا منجر به جدایی خواهد شد.

اینکه بدانیم چه زمانی باید به رابطه مان فرصت دهیم و تلاش کنیم و  از سویی دیگر چطور متوجه شویم که هر کاری می توانستیم انجام دادیم و دیگر ماندن در رابطه اتلاف عمر و زمان است اهمیت دارد.

به نظر میرسد جدایی، احساس رهایی برای زوجی که در رابطه دچار مشکل هستند را به دنبال دارد و البته یک جمله ی فانتزی احمقانه هم هست که میگه: “طلاق باعث میشه همه مشگلات از بین برن.” اما آیا واقعا نیز چنین است؟!

حقیقت تأسف بار اینه که اغلب زوج ها بعد از جدایی و پس از ازدواج مجدد، دوباره دقیقا با همان مشکلاتی روبه رو می شوند که در ازدواج گذشته همراهشان بوده است.

بسیاری از مشکلات میان زوجین قابل حل شدن است البته به استثنای زوج هایی که یک از طرفین به دنبال جدایی حتمی است و یا خیانتی غیرقابل بخشش در کار بوده است.

البته نمیتوان انکار کرد که طلاق همیشه راه بدی نیست و برای بعضی زندگی ها بهترین گزینه به حساب می آید.

اما در اغلب مواقع زندگی های زناشویی ناموفق و بدون نشاط میتوانند تغییر کنند، پس قبل از پرسیدن این سؤال که چه زمانی وقت جدایی فرا می رسد؟ ارزشش را دارد که برای نجات زندگی مشترکتان تلاش کنید.

آنچه که در اینجا نیاز است «امید» است، امید برای خنثی کردن بدبینی ها و سوء تفاهم های ناشی از مشکلات رابطه.

امید میتواند این موضوع را یادآوری کند که بحران ها میتوانند فرصتی باشند برای تغییرات اساسی و بزرگ در زندگی، باور کنید که چنین امکانی وجود دارد و زمانی که همه چیز به خوشی بازگشت، میگویید: “خدایا شکرت که از این هم گذشتیم.”

قبل از اینکه تصمیمی برای جدایی بگیرید این تکنیک ها را امتحان کنید:

میشل وینر دیویس (Michele Weiner-Davis) در کتاب خود با نام چاره طلاق؛ ترجمه بهناز منتظری (Divorce Busting) اشاره کرده است که ما با تغییر خودمان می توانیم در روابطمان تغییر ایجاد کنیم.

این تکنیک ها نمایانگر الزام ایجاد تغییر ابتدا در درون خودمان است و شواهد نشان داده  اند که در نجات زندگی هایی که با مشکل مواجه شده اند بسیار موثر بوده اند.

 

-به خاطر داشته باش “جدا شدن از هم در زندگی مشترک اونطور که به نظر میرسد” نیست:

در زندگی، بیشتر زوجین به همان صورت که در ابتدا بوده اند، هستند و تنها این تصور و ادراک آنها از یکدیگر است که تغییر کرده است.

واقعیت این است که در زندگی مشترک، طرفین بارها و بارها  عاشق می شوند و از هم دور میشوند.

 

-ببینید چه کاری پاسخ خوبیست:

چه عاملی باعث میشود مشکلات اذیتتان نکنند؟ یا وقتی همه چیز خوبه و شما احساس خوشبختی می کنید چه چیزی تفاوت دارد؟ وقتی فهمیدید علت چیست، انجامش دهید.

آیا مثلا بعدازظهری بوده که با همسرتان طوری معاشرت داشتید که انگار یک قرار عاشقانه ی روزهای اول را سپری کردید؟ یا زمانی که با برنامه و به طور منظم ورزش رفتید اوضاع زندگی بهتر شده؟

رفتارها و شرایطی وجود دارند که باعث پدیدار شدن احساس عشق در شما می شوند ، آنها را انجام دهید.

 

-فقط انجامش بده، مجبور نیستی دوستش داشته باشی:

در حدی منطقی و نرمال آنچه که باید را انجام دهید، مدام نگویید : چرا باید این کار را انجام دهم، اگر مفید است اگر نتیجه بخش است، پس این همان دلیلیست که باید انجامش دهید.

در ابتدای رابطه ما بر اساس حسی که در ابتدا در ما وجود دارد خیلی از کارها را انجام میدهیم، اما به مرور زمان برای بهبود احساسات و درکمان از طرف مقابل نیاز به کار روی رفتارها و عملکردمان داریم.

حس تمایل و خواستن از رابطه ی ناشی از عملکرد ما به وجود می آید.

 

-بر نقاط قوت تکیه داشته باشید:

توجه به نقاط قوت همیشه نتیجه بهتری نسبت به موشکافی کردن در نقاط ضعف دارد.

تا زمانی که در رابطه ای، نقاط قوت به میزان کافی ای نسبت به نقاط ضعف وجود دارد، پس اوضاع خوب است. (آنچه مسلم است در همه روابط نقاط ضعفی نیز وجود دارد)

چه چیزهای خوبی در رابطه شما وجود دارد؟ چطور میتوانید آنها را افزایش دهید؟

 

-الگوهای مخرب را دور بریزید:

وقتی با موقعیت دشواری مواجه شدید، حرکتی کاملاً متفاوت با آنچه معمولا انجام می دادید انجام دهید، یادتان باشد عملکرد شما، ادراکات و احساسات شما را تغییر خواهد داد.

 

-خروجی ها را ببندید:

این اصطلاح را دکتر هندریکس (Dr. Harville Hendrix) مطرح کرده است؛ اینکه مطمئن شوید در طول تلاش برای بهبود رابطه تان، کاملاً منطقی و هوشمندانه حواستان به موضوع است. شما همیشه میتوانید بروید و به کارهای دیگر برسید اما الان وقتش نیست.

حواس پرتی ها می توانند چیزهای ساده ای مثل حضور نداشتن ذهنی یا چرخیدن در اینترنت باشد.

 

 

اما چه زمان باید جدا شد:

گاهی اوقات با وجود تمام تلاش های شما در بهبود رابطه هیچ موفقیتی در کار نیست. اینجاست که باید طلاق را نیز به عنوان یک گزینه در نظر بگیریم:

 

-اگر شما توصیه های بالا را عمل کردید و هیچ تغییری ایجاد نشده است:

حداقل سه ماه تلاش صادقانه توصیه میشود، زیرا در این مرحله بعید است که شما شکست بخورید. اما اگر تلاش های شما موفقیت آمیز نبود، به یاد بیاورید که زندگی کوتاه است و خودتان را درگیر نکنید.

 

-شریک زندگی شما از اختلال شخصیتی برخوردار است:

اگر اینچنین باشد فرد مبتلا به اختلال شخصیتی نیاز به حفظ روند گذشته دارد تا احساس برتری کند، شما نمی توانید تغییر را از او انتظار داشته باشید چرا که او در برابر تغییر به شدت مقاوم است و در برابر چنین افرادی به ویژه کسانی که به  بیماری نارسیسم دچار هستند هرگونه تلاشی بی فایده خواهد بود.

 

-شما رویاها و علائق کاملاً متفاوت و منحصر به فردی دارید:

شما نمیتوانید در حالیکه با کسی زندگی می کنید که هیچ درکی از رویاها و علائق شما ندارد به رویاها و اهدافی که از اعماق وجودتان خواهانش هستید برسید.

وقتی شما از چیزی که با تمام وجودتان خواهانش هستید دور بمانید کم کم به انسانی افسرده و ناراضی تبدیل میشوید و زندگی برای شما چیزی جز یک زندان معنا ندارد.

 

-شما با یک  سواستفاده گر یا  کسی که خودش هم نمیدونه چی میخواد مواجه هستید.

 

دقیقا در این نقطه است که باید رابطه را تمام کنید.

 

ضرر رو میشه جبران کرد، شهرت رو میشه دوباره به دست آورد، اما زندگی را هرگز نمیتوان دوبار زندگی کرد؛ پس اطمینان حاصل کنید با شخص مناسبی زندگی می کنید                                                                                      ” Dr. Bethany Marshall “

 

برگرفته از monikahoyt