برای داشتن رابطه ای پایدار و عاشقانه تنها دیدن یک نفر و عشق در یک نگاه کافی نیست؛ زندگی مشترک فراتر از رویاهای کودکانه و فیلم های هالیوود و بالیوود است؛ یک رابطه ی موفق و شاد نیازمند شروعی عاقلانه و انتخابی منطقیست (من از اون چندتا دونه استثنا حرف نمیزنم :/ ؛ اینجا اکثریت مطرح هستند)
قدم اول: عشق به خود
شما سعی میکنید با تاکتیک ها و استراتژی ها و نکاتی که می آموزید یا طبق تجربه کسب میکنید یک فرد خوب را به سمت خود جذب کنید اما در نهایت رابطه به خوبی پیش نخواهد رفت. چرا؟! چون شما اولین قدم، که داشتن ارتباط دوستانه و عاشقانه با خودتان است را با موفقیت سپری نکرده اید.
شما هنوز خودتان را دوست ندارید؛ عاشق خودتان نیستید و وقتی یک انسان خودش، خودش را باور ندارد از دیگری چه توقعی میتواند داشته باشد.
وقتی خودتان را دوست داشته باشید احساس عزت نفس و اعتماد به نفس خواهید داشت و این اعتماد به نفس در شما ایجاد ارزش خواهد کرد.
شما احساس ارزشمند بودن خواهید کرد و زمانی که در رابطه ای هستید و میدانید لیاقت احترام و توجه فرد مقابل را دارید (چرا که با ورود به رابطه ارزشهایی را نیز با خود همراه دارید) اگر فرد مقابل با شما به درستی و احترامی که لایقش هستید برخورد نکند ترکش خواهید کرد.
داشتن حس احترام و ارزش به خود، همواره شما را در جایگاه بالایی نگه میدارد.
قدم دوم: داشتن چشم انداز عشقی
شما باید برای خود چندین مورد مهم را در نظر بگیرید و آنها را نقطه هدف خود در فرد مقابل بگذارید؛ یعنی اینکه در فرد مقابل به دنبال چه خصوصیات و ویژگیهایی هستید و چه چیزها و رفتارهایی در او برای شما غیرقابل قبول خواهد بود.
داشتن چنین چشم اندازی به شما کمک میکند که به شکلی درست انرژی خود را صرف کنید؛ در واقع انرژی و زمان خود را برای انسان درستی بگذارید.
قدم سوم: بیرون رفتن و ملاقات با افراد مناسب
در این گام آنچه اهمیت دارد مکان هاییست که شما برای آشنایی قدم به آنها میگذارید، شما نمیتوانید انتظار داشته باشید در هر مکانی فردی عالی و مطابق با استانداردهایتان پیدا کنید.
نکته مهم این است که خودتان باید مکان هدف را انتخاب کنید نه اینکه منتظر باشید ببینید روزگار یا دوست و آشنا شما را به کجا میبرند که شاید آنجا فردی پیدا شود.
قدم چهارم: ملاقات با افراد محتلف (حداقل سه نفر) که مطابق با استانداردهای شما بوده اند
اینجا لازم است توضیحی داده شود؛ شما به عنوان یک انسان عاقل و بالغ نباید تا با اولین فرد قرار میگذارید او را همراه آینده و همسر تا پایان عمر خود بدانید؛ این نادانی محض است.
شما ابتدا باید او و دیگران را بسنجید (همانطور که در کتاب «زن، قدرت، باور» گفته شده برای داشتن رابطه ای موفق شما باید یک دوره سنجش صلاحیت را بگذرانید.
و البته این به اینن معنی نیست که با همه این افراد رابطه عاشقانه برقرار کنید یا به این معنا نیست که چه شما و چه طرف مقابل باید به شما تعهد داشته باشد.
هر دوی شما در مرحله آشنایی حق انتخاب دارید و این تفکری کودکانه است که از همان روز اول از یکدیگر انتظار عشق و تعهد داشته باشیم؛ عشق و تعهد یک شبه به وجود نمیآید ( اگر کسی همان روز اول به شما گفت عاشق شما شده با احتیاظ بیشتری پیش برید)
در نهایت مقصود صحبت کردن با گزینه های مختلف است.
قدم پنجم: پیشرفت قدم به قدم و آهسته در رابطه
شما با چند نفر صحبت کردید و به مرجله ای رسیدید که این افراد هر یک در شما یک احساس ایجاد میکنند و شما را به سمتی حرکت میدهند که تا به حال در ان موقعیت نبوده اید؛ او از شما میخواهد با هم به مهمانی بروید یا به خانه اش دعوت میشوید؛ اما هنوز به شما تعهدی ندارد، پس همیجا صبر کنید و این روند را کند کنید تا او نخواهد روند رابطه را به سرعت پیش ببرد.
شما باید از او مطمئن شوید.
قدم ششم: تعیین مرزها و حد و حدودها
یک رابطه ای پایدار و سالم نیاز به مرزها و رعایت خطوط قرمزی از هر دو طرف دارد.
حد و مرز در یک رابطه اساسا این است که در یک رابطه سالم چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نیست و اولین حدو مرزی که باید تعیین شود «تعهد» است.
گاهی لازم است برای طرف مقابل شفاف سازی کنید که منظور از تعهد چیست.
در این مرجله می سنجید که آیا این حد و مرزها برای شما یا برای وی قابل قبول و قابل اجراست؟
در اینجا شما تا حدی مناسب در رابطه پیش رفته اید که نه رابطه جدی شده و نه رابطه به شکل آشناییست؛ جال شما میتوانید انتخاب کنید که کدام یک از افراد مناسب شماست و هریک که طبق چشم انداز شما یا حد و مرزهای شما عمل نکرد کنار گذاشته میشود و در نهایت انتخاب اصلی نمایان میشود.
وقتی در رابطه با فرد منتخب 3 تا 6 ماه بودید و هر دو به هم گفتید که عاشق هم هستید و هر دو یک مسیر مشترک در زندگی دارید وارد مرحله هفتم خواهید شد.
اینجاست که شما از مرجله مجردی وارد یک رابطه فوق العاده و سالم میشوید.
قدم هفتم: تراز کردن رابطه
در اینجا چشم اندازهای خود از زندگی را با هم، همسو میکنید. به این معنی که شما دو چیز متفاوت از دو مسیر محتلف را برداشته و آنها را به نحوی حرکت میدهید که در نهایت در یک مسیر قرار بگیرند.
برای توضیح بیشتر، مثلادر مورد بچه دار شدن صحبت میکنید. و شما دوست دارید بچه داشته باشید و او دوست ندارد. با صحبت نیز هیچ چیز تغییر نمیکند پس به هیچ وجه مسیر مشترک وجود ندارد و ادامه رابطه معنا نخواهد داشت،
یا شما عاشق سفر هستید اما او از سفر کردن بیزار است . مسائل مهمتری مطرح میشود.
برای داشتن رابطه ای پایدار و سالم اطمینان حاصل کنید که هر دوی شما در موارد مهم زندگی خواهان یک چیز هستید.
همجنین بخوانید:
چرا من معمولا مردهای بد را جذب میکنم؟